۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

اولین ملاقات پاریس و گلاریس تو بیمارستان برای من و پدرش خیلی هیجان داشت دومین روزی بود که من تو بیمارستان بودم که پاریس و باباش برای ملاقات امدند وقتی تخت گلاریس رو اوردم بیرون تا پاریس برای اولین بار خواهرش رو ببینه دل توی دلم نبود پاریس تخت نوزاد رو دید و ما بهش گفتیم آبجی خانمت توی تخت خوابیده چون تخت کمی بلند بود پاریس نمی تونست توی تخت رو ببینه تخت بچه رو کنار یه مبل بردیم و پاریس رفت روی مبل و خواهرش رو دید و چندین با با ناباوری تکرار کرد آبجی خانم آبجی خانم اما آبجی خانم که خواب بود و عکس العملی نشون نمی داد اما پاریس دست بردار نبود یه صندلی پایه بلند پیدا کردیم و پاریس رو روی اون نشوندیم پاریس به خواهرش زل زده بود و کلیه اجزای بدنش رو بررسی می کرد و تکرار میکرد گوش چشم دست پا بینی البته همه اینها رو به نروژی میگفت شایدم داشت نروژی تمرین می کرد . پاریس تو بیمارستان به سمت یکی از ملاقات کننده های دیگه گه اونها هم یه تخت نوزاد همراه داشتند رفت پدر نوزاد به پاریس گفت که ما یه نی نی داریم پاریس هم با بی زبونی تخت گلاریس رو به اونها نشون داد یعنی ما هم یه نی نی داریم و کلی به خودش افتخار کرد که اون هم یه نی نی داره و چیزی از بقیه کم نداره , اون روز پاریس بارها و بارها خواهرش رو بوس کرد که هم برای ما جالب بود هم اینکه باید چهارچشمی حواسم به پاریس می بود که در حین بوسیدن حرکت اشتباهی نکنه که باعث صدمه به گلاریس بشه .
بوسیدن و بغل کردن گلاریس کار هر روزه پاریس شده تا ما غافل می شیم پاریس میره سراغ تخت گلاریس یا به قول خودش گیلاس و دستش رو از لای نرده های تخت می کنه تو و گلاریس رو ناز میکنه و دونه دونه اجزای بدنش رو اسم می بره روزی هزار بار بینی گوش دست پا و چشم اما به چشم که می رسه میخواد دستش رو فرو کنه توی چشم بچه به همین خاطر باید خیلی مراقب باشیم .