۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه



پنج روز پیش که گلاریس یازده ماه و سه روزش بود ساعت سه و نیم بعدازظهر یکباره بلند شد و شروع به راه رفتن کرد من خیلی ذوق کردم می دونستم اگه بابای گلاریس خونه بود اون هم کلی ذوق زده می شد و خدا رو برای این پیشرفت دختر کوچولوش شکر میکرد دلم نیومد این خبر رو بهش ندم و بهش زنگ زدم اما اون وقت نداشت به حرفم گوش کنه این بود که براش اس ام اس زدم و این خبر مهم رو بهش دادم و اون هم زود احساس خوشحالی اش رو با واژه ای جونم انتفال داد ।گلاریس خانم تازگی ها یاد گرفته که موقع خداحافظی دست تکون بده و کلمه خداحافظ رو به زبان نروژی ادا کنه و وقتی پاریس صبح ها کاراش رو میکنه و می خواد بره مهد گلاریس مدام برای پاریس و باباش دست تکون می ده و می گه خداحافظ ।
در حال حاضر گلاریس هشت تا دندون جلو رو به صورت کامل در اورده و بقیه دندون هاش هم نیش زده و همین باعث شده که کلی نااروم باشه چون لثه هاش خیلی می خوارن و مدام من و هر کس دیگه ای رو که بتونه به شدت گاز میگیره نه گاز معمولی ازاون گازهایی که آه از نهاد آدم بلند می شه.