۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
با یاد و فهم حضور دوست هویت گرفتیم بالیدیم و هست شدیم و آغاز کردیم تقسیم دردمندیمان را و هنوز تاثر انگاره های عبصناک و مصلحت آلود کسانمان با ما بود که به راه افتادیم در جاده ای پر فراز و نشیب به نام زندگی و نوشتیم در نخستین سطر کتاب زندگی مشترکمان در زمانی که تقویم ها به ما هیجدهمین روز از اردیبهشت سال ۱۳۸۳ را نشان می دادند. اکنون خداوند یگانه هدیه ای زیبا به ما عطا فرموده که البته در روز ایجاد این بلاگ به دنیا نیامده است و هنوز سه ماه انتظار در پیش داریم.
۳ نظر:
واى خيلى باحال بود مريم جون . صداى نازتم شنيدم.اينجا ازين اسبها گرونه خيلى . بابا پولداريها.ههههههههههههه
نه بابا پولدار چیه نرجس جون
من این اسب رو برای پاریس 300 کرون خریدم اما تو چند تا مغاره دیگه دیدم زده 600 کرون
سلام خانمی
بابا پیش ما هم بیا دیگه
دلمون واست تنگیده
بووووووس
ارسال یک نظر