۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

روزها به سرعت می گذره و من به دلیل مشغله زیاد کمتر وقت می کنم چیزی اینجا اضافه کنم و الانم که وقت هست اینقدر مطالب توی ذهنم زیاد و درهم برهم ذخیره شده که نمی دونم چی بنویسم .
پاریس هر روز بزرگتر و مستقل تر می شه و به طبع این رشد میخواد همه کارها شو خودش انجام بده و برای اکثر کارها دلش میخواد نظرو خواست خودش اعمال بشه و اینه که کار مارو یه جورایی هم راحت کرده و هم سخت .تحت هیچ شرایطی نمی شه گولش زد و اصلا به وعده وعیدهای ما توجهی نداره و کاملا طبق سلیقه خودش رفتار می کنه و این خیلی دردناکه که بچه ای رو به هیچ طریقی نتونی گول بزنی یا تطمیع کنی آدم واقعا احساس ناتوانی می کنه احساسی که من یا پدرش در طول روز باهاش بارها مواجه می شیم و چاره ای هم براش نمی تونم پیدا کنیم .
توی صحبت کردن دیگه کامل شده و کامل و شیوا کلمه ها رو تکرار می کنه اما تنها مشکلش اینکه که افعال رو جابه جا صرف می کنه یعنی همون فعلی رو که من به عنوان دوم شخص برای خودش به کار می برم برای خودش استفاده میکنه مثلا می گم پاریس آب میخوری؟ اونم در جواب میگه آب میخوری وقتی غذاش رو خورد می گه سیر شدی .البته بعضی مواقع هم شکل صحیح افعال رو استفاده میکنه چند روز پیش که خیلی گرسنه بود من براش غذا کشیده بودم و به جای اینکه بگم این غذای پسرمه خودش به خودش می گفت غذای پسرمه. .

اما گلاریس خانم هم مسایل مربوط به خودش رو داره خیلی وقته که شروع کرده که روی شکم برمی گرده و کمی هم تو این حالت حرکت میکنه دختر خوش اخلاقیه اکثرا خنده به لب داره از حرکات پاریس و بازی کردن های اون شاد میشه و قهقه می زنه همه نگاهش به دنبال پاریس هست و با چشم پاریس رو دنبال میکنه و از دیدن پاریس شاد می شه البته پاریس هم خیلی جلب توجهش رو میکنه و جلواش حرکات نمایشی اجرا میکنه و گاهی اوقات هم می ره روی میز ناهار خوری و از اون بالا با گلاریس بلند بلند صحبت میکنه و انگار داره برای گلاریس سخنرانی می کنه و دستهاش رو هم هنگام صحبت کردن تکون می ده و این باعث جلب توجه بیشتر گلاریس می شه .

شب ها وقتی گلاریس بی خوابی می زنه به سرش شروع میکنه به آواز خوندن و من هی سعی میکنم پسونک رو تو دهنش نگه دارم اما تلاشم بیهوده است و این یکی هم کار خودش رو می کنه و ساز خودش رو می زنه .
به تازگی تصمیم گرفتیم که روروک پاریس رو از انباری بیاریم بیرون و برای گلاریس استفاده کنیم اما تا حالا که نشده خیلی توش بشینه چون پاریس به خواهرش مجال استفاده از روروک رو نمی ده و خودش مدام توش می شینه و چون پاهاش بلنده روروک رو مثل یه دامن بلند تو دستش می گیره و باهاش راه می ره.
.

۱ نظر:

نرجس گفت...

مشکلاتمون خیلی بهم شبیه خیلی عزیزم