۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

آبجی؟ آبجی ؟


سوالی که پاریس هر روز روزی هزار بار از ما می پرسه آبجی, روزی چندبار آبجی اش رو ناز میکنه و بوس میکنه البته در آخر سر هم دو تا فشار هم بهش میده اگه شد دوتا لگد هم می زنه بعد فرار میکنه اما پاریس بیصبرانه منتظره که آبجی اش بیاد پیشش, دقیقا نمی تونم بفهمم معنی حرفای خودش رو می فهمه یا نه اما مدام می گه آبجی یا نی نی و با خواهرش که هنوز به دنیا نیومده ارتباط خوبی برقرار کرده کاشکی وقتی خواهرش به دنیا امد هم اوضاع همین طور باقی بمونه و ما بتونیم رفتار درستی داشته باشیم که باعث حسادت پاریس نشه خدا بهمون کمک کنه.

۵ نظر:

نسیم مامان آرتین گفت...

وای چه عکسهای قشنگی...فکر میکنم عکسها نشون دهنده احساس زیبا و انتظار پاریس کوچولو هستن... راستی اسم آبجی کوچولو چیه؟؟؟

آزاده گفت...

الهی.ایشالا به سلامتی. این آبجی کوچولو اسم نداره هنوز؟؟
مریم جون برات زایمان راحتی آرزو میکنم

مهرداد گفت...

به به مبارکه مریم خانم.ایشالله که قدم نورسیده پیشایش مبارک باشه و براتون خیر و برکت بیاره. مریم جان من خیلی گرفتارم از صبح تا شب تو بیابونم.یا میرم ورامین یا کرج یا ساوه دنبال یک لقمه نون.تازه زبان فرانسه هم میخونم. خلاصه اصلا وقت ندارم وبلاگم را که خیلی دوستش دارم به روز کنم.ایشالله در آینده نزدیک بیشتر می نویسم. هر وقت هم دلم براتون تنگ میشه میام وبلاگتون سر میزنم یک جورایی با آقا پاریس ارتباط برقرار کردم....

مهرو گفت...

سلاااااااااااام، اگه گفتی من کیم؟ مهرو دخترخالت. اول بگم نمی دونستم این مهرداد ماانقدر مودبه. دوم یهو یادت افتادمو وسط کار یادم افتاد یه زمانی یه وبلاگی داشتی. خلاصه کلی گشتم تا پیدا کردمتون آخه فقط یادم بود توش پاریس داره. :)ولی نتونستم عکساتونو ببینم آخه اینترنت مثلا ADSL اینجا کنده. بازم بهت سر می زنم. درضمن خواهرت مینا خیلی بی معرفته. بوس بوس

مریم شمیرانی گفت...

سلام به خاله و خواهرزاده مهربون ممنون که به یادم هستین و برام کامنت می زارین کلی خوشحالم می کنید